کوی خرابات عشق گر تو بدانی کجاست
کوی خرابات عشق گر تو بدانی کجاست
کعبه فرامش کنی قبله تو گویی هباست
کعبه ندارد خبر قبله ندارد اثر
در گذر از هر دو گر روی دلت با خداست
ساقی روز ازل داد شراب الست
مستی آن تا ابد در سر مخمور ماست
مستی ما از می است مستی می از وی است
چون که همه خود وی است چون و چرا پس چراست
ترک مناجات گیر رو به خرابات آر
پیر خرابات را بین که چه خوش با صفاست
رو ز مناجاتیان بگسل اگر عاشقی
زانکه همه کارشان زرق و فسون و ریاست
اهل خراباتیان راست بود کارشان
زود به منزل رسد هر رود راه راست
مفخر تبریزیان شمس حق و دین یقین
از همه عیبی بری وز همه سهوی جداست
پنجشنبه 26 خرداد 1390 - 2:59:50 PM